پور فرامرز

@@@

هشدار که می روم خانه ی جان ، سرای عشق

سرزده می روم بر سر قبر دوست و راهنمای عشق

@@@

زشوره زار عشق می روم تا که کنم سفری

به کوی وی ، برای دل بی وفای عشق

@@@

کُشت عشق را به دلم ،مام اهورایی ام

دروغگوی بی حیا ، طفلک بی ریای عشق

@@@

به نوم قتل شاه دین ،داماد نبی می روم

به شهر حافظ ادب، به سرسرای عشق

@@@

کنم شکوه زین دیار غریب کشان

تا ببخشم جانی به جانسرای عشق

@@@ 

پور فرامرز، تو اگر ملول و جان خسته ای

به شهر ما برو،زنده شوی به ماجرای عشق

@@@

حال که هرکه می شکند دل عزیز ما

یا رب تو مشکن دل وانگیزه های عشق

@@@

یا رب بحق بزرگان درگهت نما کرامتی

به ما وبگشای باب رحمت ومعمای عشق

@@@

17/04/94 جوکار