شهر شعر تل گاو - کوچه باغِ شهرِعشق
دگر سراغم را نگیر یاد سرای تو نمی کنم
برو دگر، وقتم را صرف ریای تو نمی کنم
بیچاره آهو بره ی دلم ، چقدر دنبال تو بود
این برّه ی نازنین را دگر فدای تو نمی کنم
بیگانه بودی و دوست می پنداشتمت بی ریا
دگر گاه و بی گاه وقت عزیز را فدای تو نمی کنم
ربوده بودی بی جهت دل ساده ی مرا
این بار دگر دلم را رها به پای تو نمی کنم
می سپارمت به خاکِ سردِ دلِ غمزده ام
نمی خواهم که بمانی ، سودای تو نمی کنم
چه حیف که بخاطرتو شعرها سروده ام
دگر من و دل بیچاره ام ،هوای تو نمی کنم
سرد کردی عشق گداخته ی مرا ،و خاموش
خاموش شده عشق آتشینم، وفای تو نمی کنم
بیچاره دل به دنبال تو کجاها که نرفت
چو زنبور برگلِ بی شهد ،هوای تو نمی کنم
بیفایده بود دل به تو بستن و پای تو ماندن
دگر شب را بیدار تا سحر، برای تو نمی کنم
چقدر ازکوچه باغِ شهرِعشق ، برای تو گفتم
دگر بازگویش شهرقصه ، برای تو نمی کنم
هرچه گفتم زِدلم نشنیدی همه را ، بکنار
رها نمودی و من دگر وفا به پای تو نمی کنم
کوتاه سخن جوکار نمایش از دلت بیرون
برخلافِ دل ، من هوسِ سرایِ تو نمی کنم
ع . جوکار
27/11/93