دیوانه می شوم

عاشقم می کنی و رها ، چرا؟

مگر نمی دانی که دیوانه می شوم ؟

سرگردان از درون خویشم مساز

بیچاره تر از پیش، پیِ پیمانه می شوم

دست بر دلم مزن ، ای مهربان تر از رویا

که زجفا، رهسپار بیگانه می شوم

رحم که نکردی ، وسوسه ام نیز نساز

آواره تر از پیش، پیِ دانه می شوم

خوشم به خاطرات کودکی هبوطم  نکن

سراسیمه و بُهت زده ، کودکانه می شوم

به بیداری و در رویا ، تو را می بینم

در پی ات رهسپار، بی بهانه می شوم

تو با این مهربانی و وفایی که داری

واقع و غیر، رهسپار مهر رندانه می شوم

یا بشکن همه قرار و بریز خواب از سرم بیرون

یا پی جرعه ای نوشیدنی ، بیگمانه می شوم

دل من شکسته ی جفاهای بی رحمیِ توست

مشکنش  که دوباره، بی آشیانه می شوم

ع.ج - 12/09/93
منبع: http://tolgave.blogfa.com/