شهر شعر تل گاو - دیوانه می شوم
دیوانه می شوم
عاشقم می کنی و رها ، چرا؟
مگر نمی دانی که دیوانه می شوم ؟
سرگردان از درون خویشم مساز
بیچاره تر از پیش، پیِ پیمانه می شوم
دست بر دلم مزن ، ای مهربان تر از رویا
که زجفا، رهسپار بیگانه می شوم
رحم که نکردی ، وسوسه ام نیز نساز
آواره تر از پیش، پیِ دانه می شوم
خوشم به خاطرات کودکی هبوطم نکن
سراسیمه و بُهت زده ، کودکانه می شوم
به بیداری و در رویا ، تو را می بینم
در پی ات رهسپار، بی بهانه می شوم
تو با این مهربانی و وفایی که داری
واقع و غیر، رهسپار مهر رندانه می شوم
یا بشکن همه قرار و بریز خواب از سرم بیرون
یا پی جرعه ای نوشیدنی ، بیگمانه می شوم
دل من شکسته ی جفاهای بی رحمیِ توست
مشکنش که دوباره، بی آشیانه می شوم
ع.ج - 12/09/93
منبع: http://tolgave.blogfa.com/
+ نوشته شده در جمعه دوم مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱:۵۴ ق.ظ توسط شورای نخبگان روستای باستانی تل گاو
|