شهر شعر تل گاو - فکـــر چــــه می کنــــی ؟

http://www.kazeroonnema.ir/files/vip/thumb/272_924.jpg
فکر چه می کنی ؟
دستم به دامنت به روز حادثه چه، می کنی
امروزکه نمی کشی ، اما مرا آواره می کنی ؟
دربدرتراز پیشم می کنی عزیز، رهایم نمی کنی
بیچاره ترازپیشم می کنی و از پای فتاده می کنی
آشفته روح سرکشم می کنی و، وفا نمی کنی
رها زدرونم می کنی وبه دنیا منگنه ،می کنی
میروم روان چو جوی آب ،به پشت نگاه نمی کنم
حیران و بدنبال ساحلم،چرا سینه ، گشاده نمی کنی
دیری است به وقت باران اشک هایت ، خیس می شوم
به وقت آوارگی بخت، دل سرشارزدلشوره ، نمی کنی
به موسم سفر،بخاطر دلخوشیت، دل ریش می شود
دل به دام تو اسیر است و، تو بیشتر، آواره می کنی
کنون که می روم سفر با تن و جان خویش
احوالی نمی پرسی ؛ کجایی و چه می کنی؟
جوکار،نمیدانمت چرا ، وعلتش چیست و از کجاست
توجّه تو کجاست و، با که ایی و، فکرچه می کنی؟
ع . جوکار
مردادماه 1394