تبریک سال جدید و عید باستانی نوروز

 

 تبریک سال جدید و عید باستانی نوروز

بدینوسیله مدیریت وبلاگ تل گاوشهر فرا رسیدن سال جدید و عید نوروز باستانی ایرانیان را به همه ی مخاطبان عزیز و گرامی به ویژه مردم خوب ، اصیل و دوست داشتنی وبا فرهنگ روستای تل گاو (تل گاوشهر) پیشاپیش تبریک ، تهنیت و شادباش گفته ،سالِ خوب ، پر رونق ،پُر بَرکت ، توام با شادی و پر رزق ،و روزیِ فراوان  و همچنین توام با سلامتی ، برای همه ی این عزیزان و همه ی مردم کشورمان ایران ؛ چه در داخل و چه در خارج از کشور و .... آرزو می کند .

از طرف مدیریت وبلاگ تل گاوشهر

فلسفه و علل پیدایش جشن نوروز     

 

 

فلسفه و علل پیدایش جشن نوروز

فلسفه عید نوروز چیست؟                                                               

روزهای خاصی در تاریخ کشور باستانی و متمدن ایران وجود دارد که یادآور حکایت‌ها و وقایعی مهم و تأثیرگذار است.درباره فلسفه و علل پیدایش جشن نوروز نظرات متفاوتی وجود دارد که برخی از این نظرات در اینجا آمده است.

با توجه به روایت‌های افسانه‌ای اسطوره‌ای ایران آغاز پیدایش جشن نوروز را به جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی ایران نسبت داده‌اند. قدمت این اسطوره به عصر هند و ایرانی می‌رسد.

در اوستا، کهن‌ترین کتاب ایرانیان به جمشید «یم Yima» اشاره شده است. در این روایت؛ جم، دارای فره ایزدی بوده که به فرمان اهورامزد به جنگ با اهریمن پرداخته که موجب خشکسالی و قحطی و نابودی خیر و برکت شده بود.

با نابودی اهریمن وی بار دیگر شادمانی و خرمی و خیر و برکت را به مردم ارزانی داشته و هر درختی که خشک شده بود سبز شد و مردم آن روز را «نوروز» یا «روز نوین» خواندند و همگی به فرخندگی چنین روزی در تشتی جو کاشتند و این رسم برای ایرانیان جاودانه شد. برخی گفته‌اند جمشید که به زبان فارسی جم و به زبان عربی «منوشخ» نامیده می‌شد در جهان سیر می‌کرد، هنگامی که به آذربایجان رسید، با تاج و تختی مرصع بر بلندای نقطه‌ای در مشرق جای گرفت و روشنایی آن تاج و تخت در هنگام طلوع خورشید مردمان را خیره کرد و آن روز را روز نو خواندند و جشن گرفتند و لفظ «شید» که در پهلوی به معنای شعاع است بر نام وی افزودند و پادشاه را جمشید نامیدند و رسم نوروز جاودانه و پایدار شد. همچنین گفته‌اند: خداوند در اولین روز از ماه فروردین کار خلقت انسان و سایر مخلوقات را به پایان رساند و آدمی برای سپاسگزاری و قدردانی از خداوند و نعمت‌های وی، به نیایش و شادمانی پرداخت.یکی دیگر از فلسفه‌های جشن نوروز را نزول فروهر‌های (Farvahar) (1) درگذشتگان به زمین در روز اول فروردین دانسته‌اند. در اوستا آمده است که فروهرهای درگذشتگان پاک در اول فروردین برای احوالپرسی از اقوام خود به زمین می‌آیند و با دیدن مسرت و شادمانی بازماندگان از اهورامزدا برای آنان طلب خیر و رحمت می‌کنند و بازماندگان پیش از آمدن فروهرها به نظافت و خانه‌تکانی منزل پرداخته و آماده پذیرایی از آنان می‌شوند و کلمه فروردین یعنی ماهی که متعلق به فروهران است. از برپایی مراسم و آیین‌های نوروزی در دوران هخامنشی اطلاع‌ دقیقی در دست نیست و تنها برخی از پژوهشگران چون فیلندر معتقدند که حجاری‌ها و سنگ‌نگاره‌های باقی‌مانده از دوران هخامنشی نشان‌دهنده مراسم نوروزی در تخت‌جمشید است. این آثار نمایشی از تقدیم هدایا از جانب اقوام و ملل تابع هخامنشیان به حضور پادشاه است.

از چگونگی برگزاری نوروز در روزگار اشکانیان آثاری در دست نیست.شادروان پور داوود می‌نویسد: «هر چند اشکانیان، ایرانی‌نژاد و زرتشتی‌کیش بودند ولی تسلط ۸۰ ساله یونانیان موجب شد که آنان در باب آداب و رسوم ایرانی بی‌قید شوند و شاید در پایان دوره حکومت ۴۷۶ ساله دوباره ملیت ایران قوت گرفت.» (۲) در دوران ساسانی، مراسم عید نوروز را بین شش تا سی روز برگزار می‌کردند و روز ششم فروردین یا نوروز بزرگ را خرداد روز می‌نامیدند و این روز را متعلق به فرشته مقدس خرداد می‌دانستند.

پیروان آیین مزدیسنا همچنین معتقد بودند که زرتشت (۶۵۰ سال پیش از میلاد مسیح) در این روز متولد شده و در همین روز مقدس با خداوند به راز و نیاز پرداخته است و این روز برای ایرانیان محترم و مقدس شمرده می‌شد. پادشاهان ساسانی نیز در دربارهای خود آیین‌های نوروز را با شکوه‌ خاصی برگزار می‌کردند و شاه پنج روز اول یا «نوروز عامه» بار عام می‌داد و به رفع حاجت‌های مردم می‌پرداخت، سپس «نوروز خاصه» یا نوروز بزرگ را که از روز ششم فروردین آغاز می‌شد به خود و نزدیکانش اختصاص داده و به جشن و شادمانی می‌پرداختند و نواهای خاص نوروز در این ایام در دربار پادشاه نواخته می‌شد. از رسوم رایج این روزگار آن بود که مردم در بامداد عید نوروز به یکدیگر آب می‌پاشیدند و شکر هدیه می‌دادند. دلبستگی‌ ایرانیان به سنت‌های گذشته خود موجب شد که نوروز که سمبلی از عظمت و شکوه آنان بود، در سراسر دوران اسلامی، حتی در دوران خلفایی که اعتنایی به این رسومات نداشتند، برپا شود و آشنایی و آگاهی فرمانروایان اموی و عباسی از آیین‌ هدیه دادن به حاکمان دلیلی برای گرایش فرمانروایان عرب به برگزاری نوروز شد. با کاهش قدرت و نفوذ عرب‌ها بر دولت‌های ایرانی و ایجاد حکومت‌های مستقل چون صفاریان و سامانیان و تعلق خاطر پادشاهان ایرانی‌نژاد به اجرای رسومات ایرانی، موجب احیای نوروز و برگزاری باشکوه این جشن شد.

ابوالفضل بیهقی نیز در قسمت‌های مختلف تاریخ خود اشاراتی به دادن هدیه در نوروز مهرگان کرده است که نشان دهنده تداوم رسومات نوروزی در دوره غزنویان می‌باشد.با روی کار آمدن حکومت صفوی و رسمیت یافتن مذهب تشیع، برخی از آداب اسلامی با آیین‌های نوروزی درآمیخت و تلاش عالمان شیعه در جمع‌آوری احادیث و روایات معصومین در رابطه با نوروز، بر رونق بیشتر این جشن افزود. برای مثال در حدیثی از علامه محمدباقر مجلسی به نقل از امام جعفر صادق(ع) آمده است که امام صادق(ع) نوروز را روزی فرخنده و خجسته و روزی که در آن آدم آفریده شده معرفی می‌کند.(۳)

آشنایی با مراسم عید نوروز در برخی کشورهای جهان - عید نوروز در پاکستان

در پاکستان غالبا صفت “عالم افروز” را در مورد نوروز به کار می‌برند و این حکایت از علاقه‌مندی مردم این کشور به نوروز دارد. بسیاری از خانواده‌های پاکستانی مراسم نوروز را گرامی می‌دارند، به طوری که برای یکدیگر کارت تبریک طلایی و الوان مزین به گل و بلبل که نشان از نو شدن طبیعت دارد، می‌فرستند که معمولا بر آن عبارت عید مبارک نقش بسته است.آنها هم مانند ایرانی ها خانه‌تکانی می‌کنند، لباس نو می‌پوشند، به دید و بازدید می‌روند و سعی می‌کنند کدورت و غم‌ را از دل‌ها بزدایند و زندگی را به شادی بگذرانند. خانواده‌های پاکستانی به هنگام نوروز سفره نوروزی رنگین می‌گسترانند و انواع شیرینی و میوه‌ها را بر آن می‌چینند و بزرگترها به کوچکترها هدیه می‌دهند. از آداب و رسوم عید نوروز در میان مردم پاکستان تهیه نمودن انواع شیرینی مثل «لدو»، «گلاب حامن»، «رس ملائی»، «کیک برفی»، «شکرپاره»، «کریم رول»، «سوهن حلوا» و همچنین پختن غذاهای معروف این ایام و عیدی دادن و گرفتن و دید و بازدید اقوام است.

 عید نوروز در تاجیکستان

نوروز در تاجیکستان، به خصوص در “بدخشان” با شکوه بسیار برگزار می‌شود. نوروز برای مردم تاجیک که روزگاری سرزمینشان بخشی از ایران بزرگ محسوب می‌شده عید ملی اجدادی است و آن را غدیر ایام یعنی عید بزرگ می‌خوانند. کلمه ایام در بدخشان مرادف عید یا به جای آن به کار می‌رود. هر خانواده چند روز مانده به عید خود را برای برگزاری آن آماده می‌سازد. خانه تکانی صورت می‌گیرد. همه از کوچک و بزرگ با بی‌قراری منتظر رسیدن نوروز می‌شوند. تاجیک‌ها در نخستین روز نوروز، صبحانه را با انواع غذاهای شیرین صرف می‌کنند که عبارت است از حلوا، شیربرنج، غوز حماچ ، به این امید که تا پایان سال زندگی شان شیرین باشد. پس از صرف صبحانه پارچه سرخی را بالای در ورودی خانه می‌آویزند که آن را نشانه بهروزی و خوش‌بختی می دانند. آنگاه اثاث خانه را که از قبل تمیز کرده‌اند به طرزی نیکو می‌چینند، سپس پنجره‌ها را می‌گشایند تا نسیم نوروزی در زوایای خانه به گردش درآید. همه لباس تازه به تن می‌کنند و کوچکترها در حالی که غنچه‌ای از گل سرخ در دست دارند نزد بزرگترها می‌روند و با گفتن”شاگون بهار مبارک” سالی خوش برایشان آرزو می‌کنند. در بدخشان در شب دوم سال نو از کله و پاچه گوسفند وگندم غذای مخصوصی تهیه می‌کنند که به آن “باج” می‌گویند. نوروز در بدخشان سه روز ادامه دارد.

عید نوروز در جمهوری آذربایجان

نوروز یکی از جشن‌های بزرگ در جمهوری آذربایجان است. این جشن همه ساله از بیستم تا بیست و دوم مارس که تقریبا برابر با اول تا سوم فروردین است در این کشور برگزار می‌شود. در آذربایجان از چند هفته مانده به نوروز مردم برای برگزاری این عید خود را آماده می‌کنند؛در شب چهارشنبه دختران نیتی در قلب خود می‌کنند و در گذرگاه‌ها می‌ایستند و اگر سخنی موافق خواست خود از رهگذری بشنوند بسیار خوشحال می‌شوند و مطمئن می شوند که حاجتشان برآورده خواهد شد . براین اساس مردم سعی می‌کنند در ایام نوروز سخنی نامناسب که از آن بوی یاس به مشام آید بر زبان نیاورند و از به کار بردن سخنان ناپسند و حزن‌آور بپرهیزند. در میان مراسم نوروزی جمهوری آذربایجان، رسم‌هایی نظیر فرستادن سفره سمنو، انداختن کلاه پوستین به درها، آویزان‌ کردن کیسه و توبره از سوراخ  بام در شب عید و درخواست هدیه نورزی از صاحبخانه بسیار قابل توجه‌اند که در مجموع عاملی برای ایجاد ازدیاد محبت و مودت در میان مردمند.

در عید نوروز نمایش‌ها و بازی‌های مختلف که فزاینده شادی می‌باشند در جمهوری آذربایجان رواج می‌گیرد. در این میان می‌توان از اسب‌سواری، شمشیربازی، کمنداندازی، ورزش‌های زورخانه‌ای، طناب‌ بازی و مانند اینها نام برد که در همه آنها اصل بر شادی و نشاط است.

 عید نوروز در قرقیزستان

کلمه نوروز در میان مردم قرقیزستان که به زبان قرقیزی صحبت می‌کنند و به خط کریل می‌نویسند، واژه ای آشنا است، آنها هم عید نوروز برای آنان از مقد‌س‌ترین اعیاد است و آیین‌های نوروزی را با شکوه تمام‌ برگزار می‌کنند، طوری که هیچ یک از مراسم ملی و مذهبی آنان جلوه و جلال نوروز را ندارد . نوروز در این سرزمین‌ تنها یک روز است که در بیست و یکم ماه مارس(اول تا دوم فروردین) برگزار می‌شود . خانواده‌های قرقیزی از نخستین ساعات صبح روز عید از خانه‌هایشان بیرون می‌آیند و در میدان‌های بزرگ شهر جمع می‌شوند. در این میدان‌ها بازارهای موقت ایجاد می‌شوند که در آن انواع اجناس، خوردنی، پوشیدنی‌ها  و اسباب‌بازی‌ها عرضه می‌شوند..

این مراسم در شهرهای بزرگ ساعت‌ها به طول می‌انجامند و مراسمی از قبیل نمایش‌های سوارکاران با لباس‌های عشایری و جنگی در حالی که سلاح‌هایی نظیر شمشیر، خنجر، نیزه، سپر، تیرو کمان با خود حمل می‌کنند موجب می‌شود تا مردم زمان را فراموش کنند.

عید نوروز در ازبکستان

عید نوروز در ازبکستان تعطیل رسمی است. در ایام نوروز سراسر کشور چراغانی می‌شود مردم لباس نو به تن می‌کنند؛ از آنجا که دولت کمونیستی اتحاد شوروی سابق، نوروز را جشنی دینی می‌دانست از برگزاری آن جلوگیری می‌کرد، در نتیجه مردم به نقاط دور از شهر می‌رفتند تا بتوانند مراسم نوروزی را برپا دارند. از همین رو بسیاری از این جای‌ها با نام نوروز همراه شده است، نظیر نوروز بلاق (چشمه نور)، نوروز‌سای (جویبار نوروز) و نوروز تپه (فرازگاه نوروز). در ازبکستان و نیز در تاجیکستان نوروز بدون سمنو، رنگ و بویی ندارد. سمنو برای آنان همانند ایرانیان، یادآور نوروز است. همچنین آیین چهارشنبه سوری همانند ایران در بسیاری از شهرها و نواحی گوناگون ازبکستان با شور و حال تمام برگزار می‌شود و بخصوص در بخارا و سمرقند از شکوه و استقبال بسیار برخوردار است. 

عید نوروز در افغانستان

نوروز در افغانستان یا به عبارتی در بلخ و مزار شریف هنوز به همان فر و شکوه پیشین برگزار می‌شود. در روزهای اول سال همه دشت‌های بلخ و دیوار و پشت بام‌های گلی آن پر از گل سرخ می‌شود. بلخ سبدی از گل سرخ یا اجاق بزرگی می شود که این لاله ها در آن می‌‌سوزد. این گل فقط در بلخ به وفور می‌‌روید و از این رو جشن نوروز و جشن گل سرخ هر دو به یک معنی به کار می‌رود. از آیین و رسم نوروزی در سرزمین بلخ می‌توان به شستشوی فرش‌های خانه و زدودن گرد و غبار پیش از آمدن نوروز و انجام مسابقات مختلف از قبیل بزکشی، شتر جنگی، شتر سواری، قوچ جنگی و کشتی خاص این منطقه اشاره نمود.

 عید نوروز در قزاقستان

مردم قزاقستان نوروز را اعتدال بهاری می‌‌دانند و بر این باورند که در این روز ستاره‌های آسمانی به نقطه ابتدایی می‌‌رسند و همه جا تازه می‌شود و روی زمین شادمانی بر قرارمی‌شود. به اعتقاد آنها نوروز روزی است که «سنگ نیلگون» سمرقند آب می‌شود. در شب سال تحویل  هر صاحبخانه دو شمع در بالای خانه‌اش روشن می‌کند و خانه‌اش را خانه تکانی می‌‌کند؛ چون مردم قزاق باور بر این دارند که تمیز بودن خانه در آغاز سال نو باعث می‌شود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نشوند. در عید نوروز جوانان یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگوله‌ای به گردنش درساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است رها نموده تا به این شکل مردم را بیدار کنند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام می‌کند. نوروز برای قزاق‌ها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز باران یا برف ببارد آن را به فال نیک می گیرند و معتقدند سال خوبی پیش رو خواهند داشت. در عید نوروز مردم لباس نو و سفید به تن می‌کنند که نشانه شادمانی است.

دید و بازدید اقوام دراین ایام با زدن شانه‌ها به یکدیگر از آیین و رسوم مردم قزاق در ایام عید نوروز است، همچنین پختن غذایی به نام نوروز گوژه (آش نوروز) که تهیه آن به معنی خداحافظی با زمستان و غذاهای زمستانی است و از هفت نوع ماده غذایی تهیه می‌شود در این ایام جزو آیین و رسوم این سرزمین است. مسابقات معروفی نیز در ایام نوروز در قزاقستان برگزار می‌شود که از مهم‌ترین آنان می‌توان به «قول توزاق» اشاره نمود که بین گروه های مرد و زن برگزار می‌شود. اگر برنده زن‌ها باشند قزاق‌ها معتقدند آن سال خوب و پربرکتی است اگر مردها پیروز شوند آن سال نامساعد خواهد بود. 

 عید نوروز در زنگبار (تانزانیا)

شاید تعجب کنید اما حتی در زنگبار هم مردم نوروز را جشن می گیرند؛‌ چراکه در قرن‌های گذشته گروه بزرگی از مردم شیراز به زنگبار در کرانه‌های شرقی قاره افریقا کوچ کردند و آیین‌های ایرانی خود مانند نوروز را نیز با خود بردند. جشن نوروز در زنگبار «نوروزی» نامیده می‌شود و هنوز یکی از جشن‌هایی است که با تغییر فصل در این کشور گرامی داشته می‌شود و بین مردم رواج دارد. پی‌نوشت‌ها: ۱) فروهر: طبق مندرجات اوستا فروهر نیرویی است که اهورامزدا برای نگهداری آفریدگان نیک‌ایزدی از آسمان فرو فرستاده و نیرویی است که سراسر آفرینش نیک از پرتو آن پایدار است (دهخدا) ۲) به نقل از زکایی پرویز- نوروز تاریخچه و مرجع‌شناسی – صفحه ۷ ۳) به نقل از بلوکباشی علی- نوروز جشن نوزایی آفرینش – صفحه ۳۳ منبع:hamshahrionline.ir



منبع: http://tolgave.blogfa.com/

7-

دعوت از مسافران نورورزی به بازدید از آثار باستانی،تاریخی و میراث فرهنگی «قصر گل اندام روستای تل گاو»

 

دعوت از مسافران نورورزی به بازدید از آثار باستانی،تاریخی و میراث فرهنگی «قصر گل اندام روستای تل گاو»

بدینوسیله ضمن تبریک پیشاپیش «عید باستانی نوروز» به همه ی ایرانیان و فارسی زبانان و مردم دیگر کشورهای حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی ، مدیریت وبلاگ  تل گاوشهر کلیه ی مسافران عزیز نوروزی و علاقه مندان به آثار باستانی ،تار یخی ،میراث فرهنگی ایران عزیر که به استان فارس یا شهرستان کازرون ویا بخش گره -بالاده مسافرت می نمایند را ، به بازدید از آثار باستانی ،تاریخی ،میراث فرهنگی «قصر گل اندام روستای تل گاو » دعوت می نماید .

«مدیریت وبلاگ تل گاوشهر»

منبع: http://tolgave.blogfa.com/

درباره فلسفه ي چهارشنبه سوري بيشتر بدانيم ( بازیابی)

 

درباره فلسفه ي چهارشنبه سوري بيشتر بدانيم

نویسنده خانم عبدی

سور به معناى ميهمانى و جشن مى باشد و اما چراچهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پريدن؟

براساس سروده هاى پيروز پارسى، حكيم فردوسى،سياوش فرزند كاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد.پادشاه همسر ديگر را برمى گزيند، سودابه كه زنى زيبا و هوسباز بود عاشق سياوش مى شود:

يكى روز كاووس كى با پسر

نشسته كه سودابه آمد ز در
زنـاگـاه روى سياوش بديد

پرانديشه گشت و دلش بردميد
زعشق رخ او قرارش نماند

همه مهر اندر دل آتش نشاند

سودابه در انديشه بود تا به گونه اى سياوش را به كاخ خويش بكشاند،دختر زيبا و جوان خود را بهانه حضور سياوش كرده و او را فرا خواند: ـ

كه بايد كه رنجه كنى پاى خويش
نمائى مرا سرو بالاى خويش
بياراسته خويش چون نوبهار
بگردش هم از ماهرويان هزار

آنگاه كه سودابه سياوش را در كاخ خويش يافت به او گفت: ـ

هر آنكس كه از دور بيند ترا
شود بيهش و برگزيند ترا
زمن هر چه خواهى، همه كام تو
بر آرم ، نپيچم سر از دام تو
من اينك به پيش تو افتاده ام

تن و جان شيرين ترا داده ام

سودابه پس از اين كه از مهر و عشق خود به سياوش مى گويد و همزمان به او نزديك مى شود. ناگاه او را در آغوش كشيده و مى بوسد.

سرش تنگ بگرفت و يك بوسه داد
همانا كه از شرم ناورد ياد
رخان سياوش چو خون شد ز شرم
بياراست مژگان به خوناب گرم
چنين گفت با دل كه از كار ديو
مرا دور داراد كيوان خديو
نه من با پدر بى وفائى كنم
نه با اهرمن آشنائى كنم

سياوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت: ـ

سر بانوانى و هم مهترى
من ايدون گمانم كه تو مادرى

سياوش خشمناك از جاى برخاسته و عزم خروج از كاخ سودابه را كرد. سودابه كه از برملا شدن واقعه بيم داشت داد و فرياد كرد و درست بسان افسانه يوسف و زليخا دامن پاره كرده و گناه را به سياوش متوجه كرد و چنانچه در نمايشنامه افسانه، افسانه ها نوشتيم، اكثر افسانه هاى سامى، افسانه هاى شاهنامه مى باشد كه رنگ روى سامى گرفته است و نيز در آئين اوستا نوشته ايم كه كتاب اوستا يك كتابخانه كتاب بوده است كه تاريخ شاهان ايران يكى از ۱۲۰ جلد كتاب، كتابخانه اوستا مى باشد و چگونگى به نظم آوردن آن را توسط فردوسى در زندگينامه پيروز پارسى،يعنى حكيم ابوالقاسم فردوسى شرح داده ام… بارى سياوش به سودابه مى گويد كه پدر را آگاه خواهد كرد: ـ

از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
بدو اندر آويخت سودابه چنگ
بدو گفت من راز دل پيش تو
بگفتم نهانى بد انديش تو
مرا خيره خواهى كه رسوا كنى؟
به پيش خردمند رعنا كنى
بزد دست و جامه بدريد پاك
به ناخن دو رخ را همى كرد چاك
برآمد خروش از شبستان اوى
فغانش زايوان برآمد بكوى

در پى جار و جنجال سودابه، كيكاووس پادشاه ايران از جريان آگاه شده و از سياوش توضيح خواست سياوش به پدر گفت كه پاكدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور كند. سياوش گفت اگر من گناهكار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاكدامن باشم ،از آتش عبور خواهم كرد

سراسر همه دشت بريان شدند
سياوش بيامد به پيش پدر
يكى خود و زرين نهاده به سر
سخن گفتنش با پسر نرم بود
سياوش بدو گفت انده مدار
كزين سان بود گردش روزگار
سرى پرز شرم و تباهى مراست
سياوش سپه را بدا نسان بتاخت
تو گفتى كه اسبش بر آتش بساخت
زآتش برون آمد آزاد مرد
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
چو بخشايش پاك يزدان بود
دم آتش و باد يكسان بود
سواران لشكر برانگيختند
همه دشت پيشش درم ريختند

سياوش به تندرستى و چاپكى و چالاكى به همراه اسب سياهش از آتش عبور كرد و تندرست بيرون آمد.

يكى شادمانى شد اندر جهان
ميان كهان و ميان مهان
به پيش جهاندار پاك
بيامد بماليد رخ را به خاك
كه از نفت آن كوه آتش پَـرَست
همه كامه دشمنان كرد پست
بدو گفت شاه، اى دلير جهان
كه پاكيزه تخمى و روشن روان
چنانى كه از مادر پارسا
بزايد شود بر جهان پادشا
سياوش را تنگ در برگرفت
زكردار بد پوزش اندر گرفت
مى آورد و رامشگران را بخواند
همه كام ها با سياوش براند
سه روز اندر آن سور مى در كشيد
نبد بر در گنج بند و كليد! ـ

اين اتفاق و آزمايش عبور از آتش در بهرام شيد (سه شنبه)آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهيد شيد (جمعه يا آدينه)جشن ملى اعلام شد و در سراسر كشور پهناور ايران به فرمان كيكاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد.

و از آن پس به ياد عبور سرفرازانه سياوش از آتش هموارهايرانيان واپسين شبانه بهرام شيد (سه شنبه شب)را به ياد سياوش و پاكى او با پريدن از روى آتش جشن مى گيرند.

 

منبع ؛ وبلاگ ناظم سرا -      http://nazemsara.com/blog/1390/12/19/     

   تاریخ جمعه, اسفند ۱۹, ۱۳۹۰ ۰۹:۳۵ قبل از ظهر 



بازیابی - منبع: http://tolgave.blogfa.com/

 

شهر شعر تل گاو - منم تل گاو ، منم تل گاو ایرانم

 

منم تل گاو ، منم تل گاو ایرانم  

منم تل گاو ؛

شهرِ شُهره یِ باغ و گلستانم

منم من پاسدارِ خاک ایرانم

منم مانده به دوران ها

منم مانده زتاریخِ دلیرانم

منم تل گاوِ این سامان،

منم خاکِ وطن های بزرگانم

منم مانده زِکیکاوس

منم مانده زبهرام و زپورِ توس

منم گویای باغِ مهر ایرانم

منم من،کاروانِ عشق را دیده

سرقصرم نشسته،

به بهرام گشته ام خیره

منم شهر بزرگمهرم

منم قصر کیومرث های ایرانم

منم شهر فرامرزم

منم من، پاسدارخونِ سُهرابم

منم تل گاو، منم شهر دلیرانم

منم مام وطن،پرورده شیرانم

منم تل گاوشهر

منم فرهنگِ گویایِ پارس بانم

منم آرمان شهرِ قصرِ ایرانم

منم خانه ، منم ایرانِ ایرانم

منم مادر،

منم بوسه زگلبرگِ گل اندامم

منم کشتر،

منم آن خنجِ بی بالو،

منم پورِ خواهرِ خالو

منم هستم زتاریخ وطن ؛ ایران

منم هستم نگین روشنِ کیوان

منم تل گاوِ، تل گاوم

 منم گلدانِ گل های شهیدانم

منم مرهم به زخمِ مانده یارانم

منم مِهرِ رُخ یزدان

منم خاکِ خالقِ خلقِ دلیرانم

منم ایران ، منم تل گاو

منم خالق، منم یارِ دبستانم

توهم هستی ،

منم هستم ،

برای رفتنِ زُهره

برای آسمان دیدن،

برای اوج فرداهای ایرانم

منم آن خاک والایم

به زیر پای قهرمانانم

منم کویی، زِ ایرانم

منم من ، مادرِ جوکار

منم من ، عشقم و ، ایثار

منم من ، شهر تل گاوم ، گلستانم

نماینده زفرهنگِ اصیلِ خاک ِ ایرانم

منم تل گاو ، منم تل گاو ایرانم

16/12/93بازیابی



منبع: http://tolgave.blogfa.com/

 

شهر شعر تل گاو - به مردمِ تل گاو من / شادی بدیم ،هدیه کنیم

به مردمِ تل گاو من / شادی بدیم ،هدیه کنیم

بهارِ من  دوستت دارم

صدام بکن ،

عشق منی ،یواش یواش

 نگاه تو ، مدام بکن

ماه منی ،تو آسمان

تا می تونی نگام بکن

من که صدات را مایلم

ناز به نگاهت قائلم

عاشقتم بگو بگو،

بگو که من عاشقتم

بمان برای من  بمان

 تا مردنم کم نیارم

دلبر شیرین سخنی

پیدا وپنهان منی

عشوه ی تو مال منست

مباد که جایم بزاری

اگر که ماه من باشی

تو تاریکی  و روشنی

تو تنگی  وبیچارگی

همره و یاورم منی

کنارمن تو میمونی

هم رازم میشی و هم دلمی

عشق من وماه شب تارمنی

ماندن  خود  را تو به من

هدیه کنی به من بدی

 منم یه قصه ی شیرین

برای تو ، نقل می کنم

قصه ی باغ گل سرخ

قصه ی باغ شهر ِمن

قصه ی  کودکیِ من

بهار مستِ کوچه مان

از قدیما بوده چنین ؛

یکی بود و یکی نبود

غیر خدای مهربان

کسی نبود، کسی نبود

یکی بود  وقصه می گفت

قصه ی شهرقصه ها

قصه ی  عشق اغنیا

باد بهار که اومدش

 بیا  ، و این ورم بشین

بنفشه زار و کاسنی زار،

درآمدش ،

بیا به روبروم بشین

فرش چمن که پهن شد

کنار کشترم ببین؛

وقتی آمد نرگسِ دشت زار مَن

بیا کنار من بشین

قصه بگو برای من

باد بهار را  تو بیار

اسب زین ِ بابام را تو بیار

سواربشیم بریم سفر

کنار ساحلش رویم

میخک و گل درو کنیم

تو دامنت شقایق و

آن گل رز،

لاله و زنبقِ بلور

پر از گلِ آلاله ها

هدیه به بچه ها کنیم

دوان دوان سواربشیم

بریم به آن طرف ترِ بهار

کنار ساحل و چمن

گل بیاریم

دامنی پُر

از لاله وسنبل بیاریم

همه جا ها سر ک کشیم

شاپرک ها را پر بدهیم

به مزرعه مان سربزنیم

بگوش اسب ِخوبمان

آواز بخوانیم هی بکنیم

دوان دوان با چار نعل

بریم به بام قصرمون –

-  سربزنیم

تمام دشت های گل

گل عَنبر وبی بی نازو ننه برات

همگی را صدا کنیم وفریاد بزنیم

سراسر مزرعه ی مشدی پنجعلی

سفر کنیم گشت بزنیم

باغ فرامرز و قلی ،

خرمن مشدی شیرعلی

باغ نازنین زلفعلی

باغ ایاز شیبانی

با اسب زین ،

تا کوچه ی مشتی برات

یکسره آهنگ بزنیم

به مردمان خوب بگیم

که عیدِ  نوروزِ  زمان

داره میاد به دهِ مان

به کوچه ها گل بپاشیم

هی بدویم تو کوچه ها

در بِ خونه ی خال طمراس اینا

آب بپاشیم گل بزنیم

بریم به خونه ی شهناز ما

با  موضو وبا غضنفرو

بازی کنیم عطر بپاشیم

برگردیم و بریم تو جاده ها

باپونه و ریحون وبا نسترن

با بونه وبا گل شبدرپدر

بهار  به صحرا بکاریم

آبِ جو وباغِ برات و خال اَبّول

گشت بزنیم  سربزنیم

آب جوی عمو بهرام را دید بزنیم

سیبی نیفتاده باشه

تو آب روِ باغ مشتی می تی ام

سیبی زیرِ خار نباشه

تو کوچه ی تنگِ باغِ علی آقا

جن وپری، کُورزنگلو، هم نباشه

وقتی میخوایم بریم امامزاده

امنیتِ راه، برای طفلکی های ما ،باشه

ببین بهار ما چقدر قشنگه  کاکاجان

پایه ی عشق و نام و ننگ کاکاجان

وقتی میگم دوستت دارم

مال خودم نیس عزیزم

مونده ی دوره ی جوونیه عزیزم ،کاکاجان

مردم ما ماه بودن

عاشقِ هم ، سایه ی هم

کشته ی نازنین هم

بسته بپای دل هم

یار و نگهدارِ سر هم

دست به دست هم بودن

ماه بودن ،شاد بودن

ترانه خوان دل هم

ساکن رویای بهشت

به همدگر راست بودن

آی بهاری خوبِ من

بیا بازم سَرَک بکَش

نغمه بیار،چنگ بزن

عود نواز، شادی بیار

مردمِ خوبِ من ، شادی میخوان

قهر نکن ، از دلشون غصه درآر

باغ بیار ، بهار بیار

کشترشون پر از گلِ لاله بکار

ساحل شون پر از آب و چشمه بزار

باغ دارن، بُزغاله دارن

گاو دارن، اسب  دارن

دشت  و دمن و کوه دارن

آب میخوان ، باران میخوان

آبِ لبِ حوضِ بی بالو میخوان

آی بهار ناز من ،

 بیا ببار به قصر ما

شبنمِ گل ، رویای سحر

بلبلِ خوش صحبتِ چحچه زن

سلام کن به مردمم

مگیر دست لطف خویش

بپاش برمزرعه شان ، دانه ی گل

بریز بر خرمن شان، دانه ی طلا

رنگ بزن به راه شان

شادی بیار به خانه شان

سلام بکن به کودکان

پرآب کن نهره وجوی ها

دوباره سنجاقکانِ ما

، صدا بزن

به بلبلان  ندا بزن

پرندگان کمیاب ،

چلچله ها را صلا بزن

بریز به کام شان آب

به چینه شان بریز گلِ نخیل

شاد نما ، روح بده ،

 به مزغزار آب بده

به خونه ها باد بیار

به عید شان شادی بیار

  سرور بیار

با جمله پور   و دخترانِ گل

دوستت دارم بازم بیار

عاشقتم بازم بکار

عشق را تو خونه ها بیار

وقتی  که ،همه شاد شدند

خندان،سرِحال  و شادان شدند

یکسره برپا شدند

بگو که باد بیاد

غصه را برباد بده

شادی بکار

ترنم شاپرک بیار

فصل گل وخرمن وجو

فصل برنج وگندم وداس و  درو

بیار دائم خونه شان

ماهم با اسبِ نازِ خویش

بریم به خونه ی پدر

شاد بشیم

عید را شاد کنیم

قُمری را پرواز دهیم

شادی کنیم با آدما

بریم به قصر خوب خانه ها

بریم به خونه ی باغ بهار

خیمه زنیم شادی کنیم

قصه ی شادِ دلِ خویش

تقسیم کنیم شادی کنیم

به مردمِ تل گاوِ من

شادی بدیم، هدیه کنیم

ع .جوکار

2/12/1392  بازیابی



منبع: http://tolgave.blogfa.com/

شهر شعر تل گاو -   کوچه باغِ شهرِعشق

  کوچه باغِ شهرِعشق 

دگر سراغم را نگیر یاد سرای تو نمی کنم

برو دگر، وقتم را صرف ریای تو نمی کنم

بیچاره آهو بره ی دلم ، چقدر دنبال تو بود  

این برّه ی نازنین  را دگر فدای تو نمی کنم

بیگانه بودی  و دوست می پنداشتمت بی ریا

دگر گاه و بی گاه وقت عزیز را فدای تو نمی کنم

ربوده بودی بی جهت دل ساده ی مرا

این بار دگر دلم را رها به پای تو نمی کنم

می سپارمت به خاکِ سردِ دلِ غمزده ام

نمی خواهم  که بمانی ، سودای تو نمی کنم

چه حیف که بخاطرتو شعرها سروده ام

دگر من و دل بیچاره ام ،هوای تو نمی کنم

سرد کردی عشق گداخته ی مرا ،و خاموش

خاموش شده عشق آتشینم، وفای تو نمی کنم

بیچاره دل به دنبال تو کجاها که نرفت

چو زنبور برگلِ بی شهد ،هوای تو نمی کنم

بیفایده بود دل به تو بستن و پای تو ماندن

دگر شب را بیدار تا سحر، برای تو نمی کنم

چقدر ازکوچه باغِ شهرِعشق ، برای تو گفتم

دگر بازگویش شهرقصه ، برای تو نمی کنم

هرچه گفتم زِدلم نشنیدی همه را ، بکنار

رها نمودی و من دگر وفا به پای تو نمی کنم

کوتاه سخن جوکار نمایش از دلت بیرون

برخلافِ دل ، من هوسِ سرایِ تو نمی کنم

ع . جوکار

27/11/93

زیارت نامه امامزاده  شاهزاده محمد ( ع) روستای تل گاو

 

 

زیارت نامه امامزاده  شاهزاده محمد ( ع) روستای تل گاو

السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا السَّیِّدُ الزَّکِیُّ، اَلطّاهِرُ الوَلِیُّ، وَالدّاعِی الحَفِیُّ؛ اَشهَدُ اَنَّکَ قُلتَ حَقّاً، حَقّاً، وَنَطَقتَ حَقّاً وَصِدقاً، وَدَعوتَ اِلی مَولایَ وَمَولاکَ، عَلانِیَةً وَسِرًّا، فازَ مُتَّبِعُکَ، وَنَجا مُصَدِّقُکَ، وَخابَ وَخَسِرَ مُکَذِّبُکَ، وَالمُتَخَلِّفُ عَنکَ، اَشهَد لی بِهذهِ الشَّهادَةِ، لِاَکونَ مَنَ الفائِزینَ بِمَعرِفَتِکَ وَطاعَتِکَ، وَتَصدیقِکَ وَاتِّباعَکَ، وَالسَّلامُ عَلَیکَ یا سَیِّدی وَابنَ سَیِّدی. اَنتَ بابُ اللهِ المُؤتی مَنهُ، وَالمَأخوذُ عَنهُ، اَتَیتُکَ زائِراً، وَحاجاتی لَکَ مُستَودِعةً، وَها اَنَا ذا اَستَودِعُکَ دینی وَاَمانَتی، وَخَواتیمَ عَمَلی، وَجَوامِعَ اَمَلی اِلی مُنتَهی اَجَلی، وَالسَّلامُ عَلَیکَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُه.

***

سلام بر تو ای آقای پاک و پاکیزه و سرور من و ای دعوت کننده (به حق) به مهربانی، گواهی دهم که تو حق گفتی و به حق و راستی سخن کردی و (مردم را) آشکارا و نهان بسوی مولای من و مولای خودت دعوت فرمودی رستگار شد پیرو تو و نجات یافت تصدیق کننده ات و نومید و زیانکار شد تکذیب کننده ات و آنکس که با تو مخالفت کرد گواه باش برای من این گواهی را تا من بوسیله معرفت و اطاعت تو و تصدیق و پیروی کردنت از زمره رستگاران باشم و سلام بر تو ای آقای من و ای فرزند آقای من توئی درگاه خدا که از آن درآیند و (معالم دین را) از آن بگیرند آمده ام به درگاهت برای زیارت و حاجتهای خود را به تو سپرده ام و من اکنون به تو می سپارم دینم و امانتم و سرانجام کارهایم و همه آرزوهایم را تا پایان عمرم و بر تو باد سلام و رحمت خدا و برکاتش.

منبع ؛ سایت آستان مقدس شاهزاده محمد (ع) روستای تل گاو 

شهر شعر تل گاو - پورفرامرز

 

پور فرامرز

@@@

هشدار که می روم خانه ی جان ، سرای عشق

سرزده می روم بر سر قبر دوست و راهنمای عشق

@@@

زشوره زار عشق می روم تا که کنم سفری

به کوی وی ، برای دل بی وفای عشق

@@@

کُشت عشق را به دلم ،مام اهورایی ام

دروغگوی بی حیا ، طفلک بی ریای عشق

@@@

به نوم قتل شاه دین ،داماد نبی می روم

به شهر حافظ ادب، به سرسرای عشق

@@@

کنم شکوه زین دیار غریب کشان

تا ببخشم جانی به جانسرای عشق

@@@ 

پور فرامرز، تو اگر ملول و جان خسته ای

به شهر ما برو،زنده شوی به ماجرای عشق

@@@

حال که هرکه می شکند دل عزیز ما

یا رب تو مشکن دل وانگیزه های عشق

@@@

یا رب بحق بزرگان درگهت نما کرامتی

به ما وبگشای باب رحمت ومعمای عشق

@@@

17/04/94 جوکار

تبریک فرارسیدن عید سعید فطر را به تمام مسلمانان  جهان بخصوص شیعیان جهان و ایران و مردم روستای تل گاو

تبریک فرارسیدن عید سعید فطر را به تمام مسلمانان  جهان بخصوص شیعیان جهان و ایران و مردم روستای تل گاو

بدین وسیله فرا رسیدن عید سعید فطر را به تمام مسلمان جهان به ویژه شیعیان جهان ، ایران و روستای تل گاو تبریک و تهنیت عرض می نماییم و آرزوی قبولی طاعات و عبادات آن ها را از درگاه خداوند متعال مسئلت می نماید .

مدیریت وبسایت تل گاوشهر

بازیابی بخش دیگری از مطالب از دست رفته بخاطر خرابی سرویس دهنده وبلاگ های فارسی زبان ( بلاگفا)

 

بازیابی بخش دیگری از مطالب از دست رفته بخاطر خرابی سرویس دهنده وبلاگ های فارسی زبان ( بلاگفا)

به لحاظ اینکه مطالب بازیابی شده از نظم قابل قبولی برخوردار نیس عذرخواهی می کنیم . انشاء الله در فرصت مناسب آن را مرتب خواهیم کرد . لطفاً برای بازدید ادامه مطلب را کلیک فرمایید

مدیریت وبلاگ تل گاوشهر

ادامه نوشته